شماره ٦٠٥: چند چون تن پروران تعمير آب و گل کنم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
چند چون تن پروران تعمير آب و گل کنم
رخنه هاى جسم را محکم زلخت دل کنم
کيميا ساز وجود خاکسارانم چو عشق
گرفتد بر مهره گل پرتو من دل کنم
مى شود دل چون صدف در سينه تنگم دو نيم
تادرين درياى پرخون گوهرى حاصل کنم
کوه مى لرزد ز بى سنگى درين آشوبگاه
من چسان لنگر درين درياى بى ساحل کنم
همت من در فضاى عرش جولان مى زند
سر بر آرد از فلک تخمى که زير گل کنم
بس که از گرد يتيمى مايه دارد گوهرم
در دل دريا اگر لنگر کنم ساحل کنم
مى شود روشن چراغ نيکى از آب روان
خرده جان را نثار خنجر قاتل کنم
مى گدازد شرم همت گوهر پاک مرا
بحر را صائب اگر در دامن سايل کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید