شماره ٥٧٧: تيغ کوه همتم دامن ز صحرا مى کشم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
تيغ کوه همتم دامن ز صحرا مى کشم
مى روم تا اوج استغنا، دگر وا مى کشم
دست از مشاطه در نازک ادايى برده ام
سايه از مژگان برآن زلف چليپا مى کشم
در قناعت از صدف کمتر چرا باشد کسى
مى ربايم قطره اى و سر به دريا مى کشم
در پناه اهل عزلت مى گريزم چند گاه
پرده اى بر روى خود از بال عنقا مى کشم
اى سموم بى مروت شعله اى از دل برآر
جاده جوى خون شد از بس خاراز پا مى کشم
تا دهن بازست چون پيمانه مى نوشم شراب
چون سبو تادست بر تن هست صهبا مى کشم
مى زنم هر دم به دل نقش اميد تازه اى
خامه اى در دست دارم نقش عنقا مى کشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید