شماره ٥٣٥: من حريف ننگ و عار بيوفايى نيستم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
من حريف ننگ و عار بيوفايى نيستم
بندبندم کن که من مرد جدايى نيستم
تلخ دارد خواب شيران جهان را مور من
خاک را ه مردم از بى دست و پايى نيستم
کرده ام من ترک دنيارا نه دنياترک من
در لباس اهل فقر از بى قبايى نيستم
بيشتر عزلت گزينان در کمين شهرتند
من ز عزلت درمقام خودنمايى نيستم
بسته ام عهد درستى با شکستن در ازل
از فلک اميدوار موميايى نيستم
گو برآرد وحشت تنهايى از جانم دمار
من حريف راه ورسم آشنايى نيستم
ماه از من قرص بيهوده پنهان مى کند
سير چشمم در پى نان گدايى نيستم
پشت بر ديوار حيرت همچو ساحل داده ام
روز وشب چون موج در زنجير خايى نيستم
مى توانم خاک پاى عارف رومى شدن
در سخن هر چند عطار و سنايى نيستم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید