شماره ٥٢٥: گفتگوى عشق را من در ميان انداختم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
گفتگوى عشق را من در ميان انداختم
طرح جوهر من به شمشير زبان انداختم
نامى از شور محبت بر زبانها مانده بود
اين نمک من در خمير خاکيان انداختم
داشت بردورهدف جولان خدنگ اهل فکر
اين پريشان سير را من بر نشان انداختم
روى درياى سخن را خاروخس پوشيده داشت
اين خس و خاشاک را من برکران انداختم
چرخ کاه کهنه اى مى داد پيش از من به باد
دانه من در آسياى آسمان انداختم
من ز لوح خاک شستم ابجد عشق مجاز
شورش عشق حقيقى در جهان انداختم
جلوه يوسف نيفکنده است در بازار مصر
از سخن شورى که در اصفهان انداختم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید