شماره ٥٢٣: کم نگردد ميهمان از خانه چون آيينه ام

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
کم نگردد ميهمان از خانه چون آيينه ام
نيست قفلى بردر کاشانه چون آيينه ام
هر غبار آلوده اى کز خاک بر دارد مرا
شسته رو بيرون رود از خانه چون آيينه ام
زشت و زيبا وبلند و پست از روشندلى
در نظر آيد به يک دندانه چون آيينه ام
کفر و دين را کرده ام تسخير از روشندلى
روشناس کعبه و بتخانه چون آيينه ام
صاف اگر باشد شراب مشرب من دور نيست
کز نمدپوشان اين ميخانه چون آيينه ام
هر چه هر کس آورد باخويش مهمانش کنم
پاک باشد از تکلف خانه چون آيينه ام
چون توانم پاس روى آشنايان داشتن
من که از حيرت ز خود بيگانه چون آيينه ام
پرده خوابم به چشم دل سياهان جهان
گر چه در روشندلى افسانه چون آيينه ام
از حجاب عشق در بيرون در چون حلقه ام
گرچه با عکس رخش همخانه چون آيينه ام
مى پذيرم گرچه هر نقشى که مى آيد به چشم
در برون کردن زدل مردانه چون آيينه ام
تخته مشق دوصد نقش پريشان کرده است
از تهى چشمى دل ديوانه چون آيينه ام
من که بودم کعبه صدق وصفا صائب کنون
از فرنگى طلعتان بتخانه چون آيينه ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید