شماره ٥٠٤: سالها گرد زمين چون آسمان گرديده ام

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
سالها گرد زمين چون آسمان گرديده ام
تا چنين صافى دل و روشن روان گرديده ام
سبز گرديده است چون طوطى پروبالم ز زهر
تا درين عبرت سرا شيرين زبان گرديده ام
استخوانم را هما تعويذ بازو مى کند
تا نشان تير آن ابرو کمان گرديده ام
هر گلى داغى و هر خارى زبان شکوه اى است
گرد اين گلزار چون آب روان گرديده ام
زندگى در چار ديوار عناصر چون کنم
من که در دامان دشت لامکان گرديده ام
سايه من گر چه مى بخشد سعادت خلق را
از جهان قانع به مشتى استخوان گرديده ام
نيست آبى غير آب تيغ با من سازگار
من که از زخم نمايان گلستان گرديده ام
ذره ام اما ز فيض داغ عالمسوز عشق
روشنى بخش زمين و آسمان گرديده ام
بى دماغى صائب از عالم مرا بيگانه کرد
با که سازم من که از خود دلگران گرديده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید