شماره ٤٤٢: تووآوازه خوبى و من و زارى دل

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
تووآوازه خوبى و من و زارى دل
تو و بيمارى چشم و من و بيمارى دل
شکن بى سرو پا حلقه بيرون درست
درسواد سرزلف تو زبسيارى دل
برس اى عشق جوانمرد به فرياد مرا
که ازاين بيش ندارم سر غمخوارى دل
نيست يک ذره که همرنگ سويدا نبود
در سراپاى وجودم ز سيه کارى دل
مى کند عشق مرا از دوجهان فارغبال
چون گرفتار نباشم به گرفتارى دل
محو عشق است و زهر نحودراو نقشى هست
ساده لوحى نتوان يافت به پرکارى دل
هست هرآينه را صيقل ديگر صائب
جز به خاکستر تن نيست صفاکارى دل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید