شماره ٤٣٨: نمى گردند ارباب بصيرت از خدا غافل

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
نمى گردند ارباب بصيرت از خدا غافل
محال است اين که سوزن گردد از آهن ربا غافل
چرا بى بوى پيراهن به کنعان باد مصر آيد
مشو در هر نفس زنهار از ياد خدا غافل
بود باد مراد از ذکر حق دريانوردان را
تو از کوتاه بينى نيستى از ناخدا غافل
چو آهن پاره پرگار غافل نيست از مرکز
شود در وجد چون صاحبدلان از ياد خدا غافل
اگر چه روسياهم گوش برآواز توفيقم
که ره گم کرده گم مى گردد از بانگ درا غافل
چو آبستن که از فرزند خود غافل نمى گردد
مشو مشغول هرکارى که باشى از خدا غافل
به هر قفلى کليد صبح خيزان راست مى آيد
مشو دلهاى شب زنهار از دست دعا غافل
به شکر اين که هست از دستها دست تو بالاتر
مشو تا ممکن است از دستگيرى چون عصا غافل
درين دريا که باشد هرکفش مشتى پراز گوهر
نگشتى چون حباب پوچ از کسب هوا غافل
گشايشهاست باد صبح را در آستين پنهان
مشو چون غنچه گل زين نسيم آشنا غافل
مکافات عمل از هيچ کس رشوت نمى گيرد
گرفتم شد به فرض از ظلم ظالم پادشا غافل
نداى ارجعى پيچيده در طاس فلک صائب
ترا گوش گران دارد ازين صوت و صد غافل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید