شماره ٤١١: بر من مريز اشک ترحم به زير خاک

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
بر من مريز اشک ترحم به زير خاک
آن دانه نيستم که شوم گم به زير خاک
از دل به مرگ شورمحبت نمى رود
جوش نشاط مى زند اين خم به زير خاک
سر سبزى بهار نيرزد به برگريز
خوش وقت دانه اى که شود گم به زير خاک
دامان خاک کلبه بزار گشته است
مانده است بس که دامن مردم به زير خاک
درروى خاک گرسنه اى رابگيردست
ازخنده لب مبند چو گندم به زير خاک
چون سرمه خوردگان نفس خاک تيره است
شد سرمه بس که ديده مردم به زير خاک
گل مى کند زباده گلرنگ زهر خصم
چون دربهار ماند گژدم به زير خاک ؟
ازدانه هاى آبله صائب سبکروان
چون مور مى کنند تنعم به زير خاک



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید