شماره ٣٩٨: مى توان با تازه رويان شد قرين از چشم پاک

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
مى توان با تازه رويان شد قرين از چشم پاک
در گلستان است شبنم خوش نشين از چشم پاک
برندارد شاخ نرگس ازحجاب حسن او
با کمال شوخ چشمى آستين از چشم پاک
جويبار از صافى سرچشمه مى گيرد صفا
ميشود حسن نکويان شرمگين از چشم پاک
ترک شوخى کن که در بزم بهشت آيين گل
شبنم افتاده شد بالانشين از چشم پاک
مى توان از پاک چشمى حسن را تسخير کرد
شد صدف گهواره درثمين از چشم پاک
تلخ شد بر شور چشمان خواب، تابادام کرد
بستر و بالين خود راشکرين از چشم پاک
ميکند آب گهر را تلخ در کام صدف
قطره اشکى که افتد بر زمين از چشم پاک
دايم از گرد يتيمى روزگارش تيره است
نيست حسنى راکه ابرى درکمين از چشم پاک
مى کند دندانه تيغ آتشين برق را
خرمن حسنى که دارد خوشه چين از چشم پاک
شبنم از تردامنى مى گيرد ازگل بوسه ها
بلبل بيچاره مى بوسد زمين از چشم پاک
مى نشيند زود نقش ساده لوحان برمراد
بوسه ها بردست خوبان زدنگين از چشم پاک
هرکه چون آيينه صائب شست دست ازآرزو
درحريم حسن شد زانو نشين از چشم پاک



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید