شماره ٣٨١: آسمان کهنه سبويى است ز ميخانه عشق

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
آسمان کهنه سبويى است ز ميخانه عشق
بحر يک قطره تلخى است زپيمانه عشق
مکن ازداغ شکايت که ازين روزنه ها
مى رسد پرتو خورشيد به کاشانه عشق
عقل با مهره گل نرددغا مى بازد
دل صد پاره بود سبحه صد دانه عشق
روى در دامن صحراى جنون آورده است
کعبه از حسن خدا داد صنمخانه عشق
جام عقل است که در ميکده طرح افتاده است
بوسه فرسود نگردد لب پيمانه عشق
عشق ازان شوختر افتاده که پنهان گردد
چون شررمى جهد از سنگ برون دانه عشق
همه در خواب غرورند حريفان صائب
به چه اميد کسى سر کند افسانه عشق؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید