شماره ٣٤٥: به که نطق خويش ازاهل زمان دارم دريغ

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
به که نطق خويش ازاهل زمان دارم دريغ
نغمه داودى ازآهن دلان دارم دريغ
حرفهاى راست را چون تير در دل بشکنم
اين خدنگ راست رو را از کمان دارم دريغ
در خور بى جوهران گوهر به بازار آورم
حرف جوهردار از تيغ زبان دارم دريغ
گوش گل از پرده انصاف چون مفلس شده است
به که من هم نغمه رااز بوستان دارم دريغ
در نقاب خامشى يک چند رو پنهان کنم
بکر معنى را ازين نامحرمان دارم دريغ
ديده يوسف شناسى نيست درمصر وجود
به که جنس خويش را از کاروان دارم دريغ
گوهر من بى بها و اهل عالم مفلسند
گوهر خود را ز چشم مفلسان دارم دريغ
من که شهرى تر ز مجنونم درآيين جنون
چون سر خود را زسنگ کودکان دارم دريغ؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید