شماره ٣٢٠: در عروج نشأه مى مى کند طوفان سماع

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
در عروج نشأه مى مى کند طوفان سماع
کار دامن مى کند بر آتش مستان سماع
از غبار کلفت و گرد غم و زنگ ملال
پاک سازد صحن مجلس رابه يک جولان سماع
عقده دلها ز رقص بيخودى وا مى شود
مى کند اين پسته لب بسته را خندان سماع
چون خم چوگان به دست افشاندن مستانه اى
گوى دلها را برد بيرون ازين ميدان سماع
مى کند جان مجرد را خلاص از قيدجسم
ماه کنعان رابرون مى آرد از زندان سماع
لنگر تمکين زاهد بادبان خواهد شدن
فيض خودرا عام سازد گربه به اين عنوان سماع
گر چه از دامن برافشاندن خطر دارد چراغ
شمع صحبت را کند روشنتر از دامان سماع
کشتى مى را کند مستغنى از باد مراد
چون شود در بزم مستان آستين افشان سماع
در فلاخن مى نهد برق تجلى طور را
کوه را چون ابر مى سازد سبک جولان سماع
شوق درهر دل که باشد مطربى درکار نيست
چون کف دريا کند دستار سرمستان سماع
گر چنين آهنگ خواهد شد سرود قمريان
سروها را ريشه کن مى سازد از بستان سماع
کوچه ها پيداشود درآسمان چون رود نيل
چون شود از مستى سرشار دست افشان سماع
رقص هر جا هست باغ و بوستان در کار نيست
بزم را از نونهالان مى کند بستان سماع
گر به رقص آيند ارباب عمايم دور نيست
آسياى آسمان را مى کند گردان سماع
صائب از رقص فلک هوش از سر من مى رود
باقد خم گر چه زيبا نيست از پيران سماع



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید