ز گنجهاى گرانمايه بى نثار چه حظ؟
اگر ز خود نفشانى ز برگ و بار چه حظ؟
بهارتازه کند داغ تخم سوخته را
دماغ سوخته را از وصال يار چه حظ؟
خوش است دامن تحريک نيم سوخته را
جنون کامل مارا زنوبهار چه حظ؟
چراغ صبح به يک جلوه مى شود خاموش
مرابه موسم پيرى ز اعتبار چه حظ؟
درخت خشک به نشو و نما نمى جوشد
ترا که نيست جنون درسر،ازبهار چه حظ؟
تمام دلخوشى روزگار در عشق است
ترا که عشق نوروزى ز روزگار چه حظ؟
خوش است سوختن داغ با سيه چشمان
ترا که داغ نسوزى ز لاله زار چه حظ؟
ز انتظار شود آب تلخ آب حيات
ز وصل باده گلرنگ بى خمار چه حظ؟
ترا که غم نگرفته است درميان صائب
ز مهربانى ياران غمگسار چه حظ؟