شماره ٢٥٢: گر اين چنين چکد مى گلرنگ ازلبش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
گر اين چنين چکد مى گلرنگ ازلبش
جام پراز شراب شود طوق غبغبش
ميگون لبى که سوخت مرا درخمار مى
پيمانه برنگشته تهى هرگز ازلبش
در چشم خاک راه نشينان انتظار
کار هلال عيد کند نعل مرکبش
چون سرو،قمريان همه گردن کشيده اند
در آرزوى طوق گلوسوز غبغبش
در سينه دل به زلف تو گردد طفل شوخ
در کوچه است اگر چه بود جا به مکتبش
سرچشمه اى که ريشه به دريا رسانده است
از جوش تشنگان نشود تنگ مشربش
راه سخن به سايل مبرم نمى دهند
رحم است برکسى که برآرند مطلبش
صائب به خون دل نزند کاسه،چون کند ؟
هرکس که نيست دست به جام لبالبش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید