توانگرى که نباشد به خبر اقبالش
نصيب مردم بيگانه مى شود مالش
گذشت خواجه و چون عنکبوت مرده هنوز
مگس شکار کند رشته هاى آمالش
ازان به نان جو وآب شور ساخته ام
که نيست چشم و دل هيچ کس به دنبالش
تذرو باغچه قدس وحشتى دارد
که نقش ،چنگل بازست برپروبالش
ز چرخ سفله تمناى آبروى مدار
که نم برون ندهد چشمه هاى غربالش