شماره ١٩٦: کرد بيهوش مرا نعره مستانه خويش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
کرد بيهوش مرا نعره مستانه خويش
خواب من گشت گرانسنگ ز افسانه خويش
بحر و کان را کف افسوس کند بى برگى
گر به بازار برم گوهر يکدانه خويش
از شبيخون نسيم سحر ايمن مى بود
شمع مى کرد اگر رحم به پروانه خويش
وقت آن خوش که درين دايره همچون پرگار
ازسويداى دل خويش کند دانه خويش
عمر چون باد به تعجيل ازان مى گذرد
که تو غافل کنى از کاه جدا دانه خويش
باعث غفلت من شد سخن من صائب
خواب من گشت گرانسنگ ز افسانه خويش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید