شماره ١٢٩: سخن دارد به آب زندگى لعل گهر بارش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
سخن دارد به آب زندگى لعل گهر بارش
زبان بازى به کاکل مى کند مژگان خونخوارش
عرق را روى آتشناک او در پرده مى سوزد
ز استغنا نمى جوشد به شبنم خون گلزارش
اگر چون بوسه حرف تلخ او شيرين بود، شايد
که در تنگ شکر شبها به روز آورده گفتارش
اگر چه کبک خوشرفتار منت برزمين دارد
به تيغ کوه خود را مى زند ازشرم رفتارش
شمارد تيغ زهرآلود سرو بوستانى را
اگر قمرى کند نظاره نخل شکر بارش
(عجب دارم به فکر کار بى پرگارمن افتد
که غير ازدلبرى صدا کاردارد چشم پرکارش)
مرا سرگشته دارد گرد عالم آب رفتارى
که نتوان ازلطافت ديد در آيينه رخسارش
زچشم بد خدا اين باغ و بستان رانگه دارد!
که پنهان است درگل تابه گردن خار ديوارش
نوا سنجى که گلبن گوش برفرياد او باشد
شود چون پسته خندان در حريم بيضه منقارش
ز بى برگى ز کنج آشيان سر برنمى آرد
اگر چه عندليبى نيست چون صائب به گلزارش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید