شماره ٦٢: از زمين دامن بيفشان همسفر با ماه باش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
از زمين دامن بيفشان همسفر با ماه باش
خانه را زير و زبرکن آسمان خرگاه باش
شبنم بى دست و پا شد همسفر باآفتاب
چون بلند افتاد همت، دست گو کوتاه باش
با سبکروحان گرانجان بودن از انصاف نيست
چون دچار کهر با گردي، سبک چون کاه باش
در حريم عفو لاف بيگناهى مى زنى
همچو يوسف مستعد تهمت ناگاه باش
شمع از تيغ زبان خود بود درزير تيغ
زينهار از آفت تيغ زبان آگاه باش
خصم عاجز را قوى دان تا نگردى پايمال
گرچه شيري، برحذر ار حيله روباه باش
يوسف من، دردسر بسيار دارداعتبار
با عزيزى برنمى آيي، همان درچاه باش
در گنهکارى به جرم خويشتن اقرار کن
مى کنى چون خواب، بارى درميان راه باش
تا مگر صائب شکست خويش راسازى درست
درپى خورشيد تابان روزو شب چون ماه باش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید