شماره ١٨: چون غنچه ز جمعيت دل انجمنى ساز

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
چون غنچه ز جمعيت دل انجمنى ساز
برگ طرب خويش ز رنگين سخنى ساز
هنگامه صحبت شود از سوختگان گرم
از داغ به گرد دل خود انجمنى ساز
تادامن پيراهن يوسف به کف آرى
يک چند چو يعقوب به بيت الحزنى ساز
کمتر ز حبابى نتوان بود درين بحر
ازديده پوشيده خود پيرهنى ساز
چون کرم بريشم نظر ازمرگ مپوشان
در زندگى از پيرهن خود کفنى ساز
در پرده غيب است فتوحات نهفته
چون خال سيه چشم به کنج دهنى ساز
از جسم مکن بستر و بالين فراغت
زين پنبه چو حلاج مهيا رسنى ساز
تا از تو رسد سنگ ملامت به نوايى
ازشيشه به هنگامه اطفال تنى ساز
اى قاصد اگر نامه ز دلدار نيارى
از بهر تسلى ز زبانش سخنى ساز
نقصان نکند هرکه زرخويش به زر داد
نقد دل و جان صرف بت سيم تنى ساز
اى بلبل بيدرد چه موقوف بهاري؟
ازبال و پر خويش چو طوطى چمنى ساز
صائب به عقيق دگران چشم مکن سرخ
از پاره دل، دامن خود رايمنى ساز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید