در نعت خواجه کاينات

غزلستان :: نظامی :: شرف نامه

افزودن به مورد علاقه ها
فرستاده خاص پروردگار
رساننده حجت استوار
گرانمايه تر تاج آزادگان
گرامى تر از آدميزادگان
محمد کازل تا ابد هر چه هست
به آرايش نام او نقش بست
چراغى که پروانه بينش به دوست
فروغ همه آفرينش بدوست
ضمان دار عالم سيه تا سپيد
شفاعت گر روز بيم و اميد
درختى سهى سايه در باغ شرع
زمينى به اصل آسمانى به فرع
زيارتگه اصل داران پاک
ولى نعمت فرع خواران خاک
چراغى که تا او نيفروخت نور
ز چشم جهان روشنى بود دور
سياهى ده خال عباسيان
سپيدى بر چشم شماسيان
لب از باد عيسى پر از نوش تر
تن از آب حيوان سيه پوش تر
فلک بر زمين چار طاق افکنش
زمين بر فلک پنج نوبت زنش
ستون خرد مسند پشت او
مه انگشت کش گشته ز انگشت او
خراج آورش حاکم روم و رى
خراجش فرستاده کرى و کى
محيطى چه گويم چو بارنده ميغ
به يک دست گوهر به يک دست تيغ
به گوهر جهان را بياراسته
به تيغ از جهان داد دين خواسته
اگر شحنه اى تيغ بر سر برد
سر تيغ او تاج و افسر برد
به سر بردن خصم چون پى فشرد
به سر برد تيغى که بر سر نبرد
قباى دو عالم به هم دوختند
وزان هر دو يک زيور افروختند
چو گشت آن ملمع قبا جاى او
به دستى کم آمد ز بالاى او
به بالاى او کايزد آراستست
هم آرايش ايزدى راستست
کليد کرم بوده در بند کار
گشاده بدو قفل چندين حصار
فراخى بدو دعوت تنگ را
گواهى بر اعجاز او سنگ او
تهى دست سلطان درويش پوش
غلامى خر و پادشاهى فروش
ز معراج او در شب ترکتاز
معرج گران فلک را طراز
شب از چتر معراج او سايه اى
وز آن نردبان آسمان پايه اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید