در مدح رضية الدين مريم

غزلستان :: انوری ابیوردی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
اى فخر همه نژاد آدم
اى سيده زنان عالم
روح القدس از پى تفاخر
مهر تو نهاد مهر خاتم
سلطانت کريمة النسا خواند
شد ذات شريف تو مکرم
راضى ز تو اى رضية الدين
جبار تو ذوالجلال اکرم
در خدمت طالع تو دارد
سعد فلکى دو دست برهم
بر خستگى نيازمندان
پيوسته ز لطف تست مرهم
اسبى که عنان کش تو باشد
زاقبال شود چو رخش رستم
عمرت ندب هزار گردد
نراد فلک اگر زند دم
روح الله اگر چه بود عيسى
تو راحت روح و آن دل هم
موجود شداز تو جود و احسان
چونان که مسيح شد ز مريم
اقبال تو بر فزون به هر روز
در دولت خسرو معظم
آن پادشهى که خسروان را
از هيبت او فرو شود دم
از ورد و تضرعت سحرگاه
بنياد بقاى اوست محکم
با خاک در تو ز ايران راست
بر چهره صفاى آب زمزم
در مدح و ثنات شاعران راست
تشريف و صلات خز معلم
ارواح ملک به ناله آمد
صوت تو گرفت چون ترنم
جز بر تو ثنا و مدح گفتن
باشد چو تيمم و لب يم
احباب ترا به زير رانست
ز اقبال توبارگى و ادهم
اعداى ترا زه گريبان
طوقيست بسان مار ارقم
از قربت تو سرور و شادى
وز فرقت تو مراست ماتم
گيرد فلک ار بخشک ريشم
من در ندهم به خويشتن نم
بودى پدرم به مجلس تو
يارى سره و حريف محرم
تو شاد بزى که رفت و زو ماند
ميراث به ماندگان او غم
ارجو که رهى شود ز لطفت
بر اغلب مادحان مقدم
تا هشت سپهر و چار طبع اند
آميخته ز امتزاج بر هم
بادات بقا و عز و اقبال
بيش از رقم حروف معجم
ماه رمضان خجسته بادت
تا پيش صفر بود محرم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید