چشمى که چشمه آب از چشم ما روان ديد
در چشم او نيايد هر چشمه اى چو آن ديد
اى نور ديده ما در چشم ما نظر کن
کائينه اى است روشن آن رو در او توان ديد
ما را اگر بجوئى ما را به ما توان يافت
هر کس که ديد ما را ميدان که آنچنان ديد
جام جهان نمائيست يعنى که اين دل ما
هر کو در او نظر کرد مجموعه جهان ديد
از عشق اگر نشانى پرسى نشان بگويم
بى نام و نشان شد يارى کز آن نشان ديد
هر ناظرى که بنشست بر چشم ما زمانى
در بحر ديده ما درياى بى کران ديد
رندى که نعمت الله بيند به چشم معنى
داند که ديده او سرخيل عاشقان ديد