شماره ٧٦٦: نورى است که آن نور به آن نور توان ديد

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
نورى است که آن نور به آن نور توان ديد
هر ديده که آن ديد يقين دان که چنان ديد
جام مى عشق است که در دور روان است
در دور قمر هر که نظر کرد روان ديد
در آينه بنمود جمال و چه جمالى
خود را چو بخود ديد بخود خود نگران ديد
چشمى که نظر از نظر اهل نظر يافت
در هر چه نظر کرد همين ديد و همان ديد
بى نام و نشان شو که نشان نقش خيالى است
اين نيست نشانى که تو گوئى به نشان ديد
گوئى که مرا هست تمناى وصالش
نقشى و خيالى است که در خواب توان ديد
نورى است که سيد به همه حال نمايد
يارى که نظر کرد به هر ديده عيان ديد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید