نطق و حيوان جمع کن تا آدمى حاصل شود
گر بيابد تربيت از کاملى کامل شود
جان تو از عالم علوى تنت سفلى شود
عاقبت هر يک به اصل خويشتن واصل شود
منبع هر دو يکى و مرجع هر دو يکى
لاجرم هر يک ازين دو با يکى مايل شود
آفتاب روى او در مه چو بنمايد جمال
ماه ما بر آفتاب روى او حائل شود
ما ز دريائيم و عين ما بود آب زلال
خوش حياتى يابد از ما هر که او سائل شود
عالم ما در ازل او بود و باشد تا ابد
اين چنين معلوم کى از علم او زايل شود
بلبل و گل چونکه بنوازند ساز عاشقى
نعمت الله در گلستان اين چنين قائل شود