کون جامع جامع اسما بود
مظهر او مجمع اشيا بود
آفتابى تافته بر آينه
روى او زان نور مه سيما بود
در ازل رندى که با ما باده خورد
همچنان مست است دايم تا بود
ما ز دريائيم و دريا عين ما
اين کسى داند که او از ما بود
جام مى در دور و ساقى در حضور
مجلس ما جنت المأوا بود
چشم عالم روشن است از نور او
ديده اى بيند که او بينا بود
نعمت الله در همه عالم يکى است
لاجرم يکتاى بى همتا بود