هر چه آيد در نظر چون او بود
عين او در چشم ما نيکو بود
موج و دريا نزد ما باشد يکى
گرچه آن يک اسم و رسمش دو بود
گفتم اين رشته مگر باشد دو تو
سر بسر ديدم همه يکتو بود
بوى دستنبوش مى آيد ز دست
هر که را در دست دستنبو بود
جز وجود او نمى يابم دگر
با وجود او وجودى چو بود
وجه او در وجه هر يک رو نمود
آن يکى با هر يکى يک رو بود
زلف سيد را نمى آرى به دست
تا حجاب راه تو يک مو بود