مستانه ساقى از در درآمد
از دولت او کارم برآمد
جان گرامى کردم فدايش
عمر عزيزم خوش بر سرآمد
خورشيد حسنش چون تافت بر من
سرو روانم خوش در برآمد
استغفرالله از توبه کردن
بود آن گناهى از من گر آمد
از مجلس ما زاهد روان شد
ساقى سرمست از در درآمد
مستانه جامى پر مى به من داد
صد بارم از جان آن خوشتر آمد
چون نعمت الله رند حريفى
وقتى چنين خوش خوش در خور آمد