اول ما چو آخر ما شد
سر پنهان که بود پيدا شد
دور پرگار چون بهم پيوست
نقطه دايره هويدا شد
هر که برخاست از خودى او شد
آنکه با ما نشست از ما شد
آن حبابى که بود از اين دريا
عاقبت باز عين دريا شد
مژدگانى که مه پديد آمد
ابر مايى ز پيش ما وا شد
به زبان فصيح خواهد گفت
هر که چون ما به عشق گويا شد
گر محمد نهان شد از ديده
نعمت الله آشکارا شد