شماره ٥٤٨: گفتم بخواب بينم گفتا خيال باشد

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
گفتم بخواب بينم گفتا خيال باشد
گفتم رسم به وصلت گفتا محال باشد
گفتم که در خرابات خواهم که بار يابم
گفتا اگر درآئى آنجا مجال باشد
سرچشمه حيات است ما خضر وقت خويشيم
در جام ما هميشه آب زلال باشد
شادى روى ساقى ما مى مدام نوشيم
بر غير اگر حرام است ما را حلال باشد
گر عاقلى بگويد عقل تو گشته ناقص
نقصان عاقلان است ما را کمال باشد
از آفتاب حسنش شد عالمى منور
ما روشنيم از وى او بى زوال باشد
نقش خيال بگذار نقاش را طلب کن
جز عين نعمت الله نقش خيال باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید