شماره ٥٤٦: ترا اهل نظر خوانم گرت منظور او باشد
ترا اهل نظر خوانم گرت منظور او باشد
نظر باز خوشى باشى چو منظورت نکو باشد
خيالش نقش مى بندم به هر صورت که پيش آيد
کجا غيرى توان ديدن چو هر چه هست او باشد
ز آب چشم ما دائم بود خوش روى ما تازه
چه خوش روئى که پيوسته چو ما با آبرو باشد
بيا و خرقه خود را به آب مى نمازى کن
چو جان ما گرت ميلى بسوى شستشو باشد
در آن حضرت که از غيرت نگنجد غير او غيرى
چه جاى اين و آن دارد چه قدر ما و تو باشد
خرابات است و ما سرمست و ساقى جام مى بر دست
نيايد عقل اگر آيد مگر خواجه دلو باشد
بيا از نعمت الله جو مرادى را که مى خواهى
که کام دل از او يابى ترا گر جستجو باشد
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده