شماره ٥٣٨: آتشى در دل و است جان سوزد

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
آتشى در دل و است جان سوزد
دل چنين است و جان چنان سوزد
عشق او آتشى است جان سوزى
رشته شمع جان از آن سوزد
گوئيا عود مجمر عشقم
که مرا خوش درين ميان سوزد
آتش عشق چون بر افروزد
عالمى را بيک زمان سوزد
آه دلسوز عاشقان بشنو
تا ترا دل به عاشقان سوزد
بر جگر داغ عشق او دارم
دلم از بهر اين نشان سوزد
نام غيرش چو بر زبان رانم
آتش غيرتش زبان سوزد
سخن گرم من روان مى خوان
که دل سوخته روان سوزد
نعمت الله اگر چنين نالد
نفسش جمله جهان سوزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید