شماره ٥٣٠: دوش تا روز دل از عشق تنعم مى کرد

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دوش تا روز دل از عشق تنعم مى کرد
در پس پرده جان يار ترنم مى کرد
من چو بلبل همه شب زار همى ناليدم
دوست چون غنچه بر آن گريه تبسم مى کرد
دل بيچاره گم گشته خود را ديدم
چاره خويش همى جست و دگر گم مى کرد
بر سر کوى خرابات گذر مى کردم
عشق ديدم که روان غارت مردم مى کرد
گرچه جام مى و پيمانه همى کردم نوش
همت عالى من ميل بدان خم مى کرد
باده با جام سخن از سر مستى مى گفت
روح با جسم در اين حال تکلم مى کرد
سيد و بنده چو در خلوت جان مى رفتند
بنده عاشق گستاخ تقدم مى کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید