با من بى نوا چه خواهى کرد
حاجتم جز روا چه خواهى کرد
جان غم ديده را چه خواهى کرد
درد دل جز دوا چه خواهى کرد
ما نکرديم جز گنه چيزى
تو به ما جز عطا چه خواهى کرد
گر تو ما را به جرم ما گيرى
کرم و لطف را چه خواهى کرد
اين دل ريش مستمندان را
عاقبت جز شفا چه خواهى کرد
عاشقان آمدند بر خوانت
طعمه شان جز لقا چه خواهى کرد
ريختى خون نعمت الله را
ننگ خون گدا چه خواهى کرد