چشم ما چون به روى او نگرد
در نظر غير او کجا گذرد
زنده دل نزد ما کسى باشد
که به جانان خويش جان سپرد
گل کجا جامه را قبا سازد
غنچه گر پيرهن بخود ندرد
مرد عاشق همه يکى بيند
آن يکى در هزار مى شمرد
جان من روى دل نخواهد ديد
گر دمى روى ديگرى نگرد
رند مستى که باده مى نوشد
هر دوعالم به نيم جو نخرد
هر که را ذوق نعمت الله است
شاد باشد مدام و غم نخورد