شماره ٤٢٧: رند سرمستى ز پا افتاد و رفت

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
رند سرمستى ز پا افتاد و رفت
سربه پاى خم مى بنهاد و رفت
بى خيانت او امانت را سپرد
عاشقانه جان به جانان داد و رفت
گندم و جو کاشت خرمن گرد کرد
داد خرمن را همه بر باد و رفت
شد مجرد خرقه را اينجا گذاشت
ماند اين دنياى بى بنياد و رفت
هرکه او با ما در اين دريا نشست
درمحيط بى کران افتاد ورفت
گرچه بسيارى غم هجران کشيد
وصل او چون يافت شد دلشاد ورفت
لطف سيد بنده خود را نواخت
بنده شد از لطف او آزاد و رفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید