شماره ٣٩٢: در دل هرکه عشق جانان نيست

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
در دل هرکه عشق جانان نيست
مرده دانش که در تنش جان نيست
عاشق زلف و روى معشوقم
التفاتم به کفر وايمان نيست
در خرابات چون من سرمست
هيچ رندى ميان رندان نيست
اى که درمان درد مى جوئى
خوشتر از درد درد درمان نيست
حالتى ديگر است مستان را
توچه دانى اگر ترا آن نيست
نورچشم است ودر نظر پيداست
روشن است او ببين که پنهان نيست
هرکه کفران نعمت الله کرد
در همه مذهب او مسلمان نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید