چو ميخانه سرائى هيچ جا نيست
مقامى همچو صحن آن سرا نيست
بهر سو آب چشم ما روان است
در اين دريا بجز ما آشنا نيست
اگر تو طالب عشقى مرا هست
وگرتو عقل مى جوئى مرا نيست
کسى کو گنج عشق يار دارد
به نزد عاشقان حق گدا نيست
نواى ما نواى بى نوايى است
نوائى چون نواى بى نوا نيست
مرو با زاهد رعنا در اين ره
که ايشان را در اين ره پابجا نيست
خيال روى سيد نور چشم است
دمى از ديده مردم جدا نيست