شماره ٣٥١: هرکه باشد همچو سيد حق پرست

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هرکه باشد همچو سيد حق پرست
حق توان گفتن که از باطل برست
آن يکى درهر يکى خوش مى نگر
در دوعالم آن يکى را مى پرست
آفتاب و ماه مى بينيم ما
گرچه ما را درنظر نور خور است
جز وجود او وجودى هست نيست
غير او نبود وجود هرچه هست
دست او بايد که گيرد دامنش
خوش بود گر دامنش آيد به دست
هرچه فعل او بود نيکو بود
نيک نبود نيک اگر گويد بد است
تا توانى گرد مخموران مگرد
هرکه گردد حاصلش دردسر است
عين ما بيند به عين ماچو ما
آنکه با ما خوش در اين دريا نشست
نعمت الله رند سرمست خوش است
کى کند رندى چنين انکار مست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید