شماره ٣٣٥: موج و حباب و قطره در اين بحر ما يکى است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
موج و حباب و قطره در اين بحر ما يکى است
نقش حباب گرچه هزارند ماء يکى است
درمان درد دل چه کنم اى عزيز من
از دوست مى رسد همه درد و دوا يکى است
ما و شرابخانه و رندان باده نوش
فارغ ز دو سرا بر ما دو سرا يکى است
تمثال صدهزار در آئينه رو نمود
ديديم آن يکى و همه نزد ما يکى است
گر آشناى خويش شوى نزد عاشقان
معشوق و عشق و عاشق و آن آشنا يکى است
چون عقل احول است دو بيند غريب نيست
بنگر به عين عشق که شاه وگدا يکى است
سيد ز جود خويش وجودى به بنده دارد
معطى نعمت الله ما و عطا يکى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید