شماره ٣٢٦: هر شاهدى که بينيم با او مرا هوائى است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هر شاهدى که بينيم با او مرا هوائى است
آئينه اى است روشن جام جهان نمائى است
خلوتسراى ديده از نور اوست روشن
برچشم ما قدم نه بنشين که خوش سرائى است
درگوشه خرابات رندى اگر بيابى
بيگانه اش ندانى او يار آشنايى است
درويش کنج عزلت او را بدار عزت
صورت گدا نمايد معنيش پادشاهى است
ما دردمند عشقيم دردى درد نوشيم
خوشتر ز صاف درمان عشاق را دوائى است
نقش خيال غيرى بر ديده گر نگارى
نقاش خطه چين گويد که آن خطائى است
ساقى عنايتى کرد خمخانه اى به ما داد
ز انعام نعمت الله ما را چنين عطائى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید