ميخانه دل طرب سرائى است
خوش بارگهى وخوب جائى است
گوينده سرخوشى است در وى
هردم او را ز نو نوائى است
آراسته اند خلوت دل
گوئى که سراى پادشاهى است
مى در قدح است وعشق در دل
آبى است لطيف وخوش هوائى است
دل جام جهان نماى عشق است
يارب که چه شخص خودنمائى است
هر چيز که ديده ديد دل خواست
مشکل حالي، عجب بلائى است
جانم به فداى نعمت الله
کز صحبت او مرا صفائى است