شماره ٢٦٤: هرچه پيدا وهرچه پنهان است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هرچه پيدا وهرچه پنهان است
جمله دريک وجود انسان است
طلب آن اگر کنى اى دوست
ازخودش مى طلب که اين آن است
کنج دل گنج خانه عشق است
خانه بى گنج کنج ويران است
عاشقانه به ذوق مى نالم
در دلم درد وعشق درجان است
کفر زلفش به جان خريدار است
هرکه او بنده مسلمان است
عاشق ار جان فداى جانان کرد
جان فدايش کنم که جانان است
در خرابات سيد سرمست
ساقى بزم مى پرستان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید