شماره ٢٢٨: انسان کامل است که او کون جامع است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
انسان کامل است که او کون جامع است
تيغ ولايت است که برهان قاطع است
صدجام خورده ايم وطلب مى کنيم باز
بيچاره آن کسى که به يک جام قانع است
خورشيد اگرچه روز منور کند ولى
مهريست عشق ماکه شب و روز لامع است
مستان بزم ماچو بخوانند شعر ما
روح القدس به ذوق در آن بزم سامع است
گفتم قباى گل بدرم در هواى او
اما نواى بلبل بيچاره مانع است
هرجا که دلبرى بنمايد به تو جمال
نيکش ببين که آينه صنع صانع است
گنجينه اى است ظاهر و گنجى است باطنش
سيد ز جان و دل به چنين گنج طامع است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید