نور روى او به او ديدن خوش است
گرد او چون ديده گرديدن خوش است
حال عشق از عقل مى پرسى مپرس
ذوق عشق از عشق پرسيدن خوش است
کار بيکارى است کار عاشقى
اين چنين خوش کار ورزيدن خوش است
گفته مستانه ما خوش بود
رو تو خوش بشنو که بشنيدن خوش است
بگذر از نقش خيال غير او
روى دل از غير پيچيدن خوش است
نزد ما سر که فروشى هيچ نيست
مى به رند مست بخشيدن خوش است
خوش بود آئينه گيتى نما
نعمت الله را درآن ديدن خوش است