شماره ٢٠٣: بحر بى پايان ما را آبروئى ديگر است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
بحر بى پايان ما را آبروئى ديگر است
چشمه آب حيات ما ز جوئى ديگر است
رنگ و بوى اين و آن نقش خيالى بيش نيست
يار رندى شو که او را رنگ و بوئى ديگر است
از مى خمخانه ما عالمى سرمست شد
نوش کن جامى که اين مى از سبوئى ديگر است
روى او بينم اگر آئينه بينم صدهزار
روى او در هريکى گوئى که روئى ديگر است
عاقلان را گفت و گوى و عاشقان را هاى وهو
گفت و گو بگذار ما را هاى و هوئى ديگر است
پرده ديده به آب چشم خود تا شسته ايم
پاک چشمانيم وما را شست و شوئى ديگر است
ديگران از طوى سيد زله ها بربسته اند
نعمت الله را ز خوان عشق طوئى ديگر است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید