شماره ١٦٤: هرکجا پيرى است طفل پيرماست

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هرکجا پيرى است طفل پيرماست
اين چنين پيرى در اين عالم که راست
در صفات و ذات او ديدم عيان
مظهر ذات وصفات کبرياست
آفتاب است او و عالم سايه بان
حضرت او مظهر لطف خداست
جمله ارواح جزويات اوست
بلکه او بر جمله عالم پادشاه است
نقطه با، بلکه با، بل خود الف
روح اعظم سيد هر دو سراست
عين او بحر است و ما امواج او
تا نپندارى که او از ما جداست
گرچه طفل راه اوئيم از ادب
پير پيرانيم او چون پير ماست
اى که مى پرسى که اين اوصاف کيست
شمه اى از خلق و خوى مصطفاست
ساقى من او و جام مى لبش
اين چنين ذوقى که من دارم کجاست
من شدم فانى ز خود باقى به او
بر سر دار فنا دار بقاست
کى بيابد لذت اى جان عزيز
هرکه را با او به جانش ماجراست
نعمت الله او به عالم مى دهد
نعمت او نعمت بى منتهاست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید