شماره ١١١: ذوق ما دارى درآ در بحر ما ما را طلب

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ذوق ما دارى درآ در بحر ما ما را طلب
آبرو جوئى مرو هر سو بيا ما را طلب
موج دريائيم و ما را دل به دريا مى کشد
حال اين درياى ما گر بايدت از ما طلب
اى محقق بى حقيقت هيچ شيئى هست نيست
عارفانه آن حقيقت در همه اشيا طلب
هر که آيد در نظر اين نور چشم عاشقان
دست او را بوسه ده گم کرده خود واطلب
نقد گنج کنت کنزا را بجو در کنج دل
گوهر در يتيم از مخزن دلها طلب
قاب قوسين از خط محور پديد آمد تو نيز
خط برانداز ازميان معنى او ادنا طلب
آفتاب حسن او برچشم مردم رونمود
روشن است اين نور او در ديده بينا طلب
دنيى و عقبى و جسم و جان به اين وآن گداز
گرتو چون ما طالبى مطلوب بى همتا طلب
اسم اعظم را بخوان و يک مسما را بدان
نعمت الله را بجو مجموعه اسما طلب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید