رو فنا شو بيا بقا درياب
خوش بقايى از اين فنا درياب
قدمى نه درآ در اين دريا
عين ما را به عين ما درياب
دردى درد دل خوشى مى نوش
دردمندانه آن دوا درياب
جام گيتى نما بدست آور
مظهر حضرت خدا درياب
پادشاه و گدا نشسته بهم
ذوق آن شاه و اين گدا درياب
در ميخانه را غنيمت دان
دولت ملک دو سرا درياب
سيد رند مست اگر جوئى
در خرابات بنده را درياب