شماره ٤: عارفى کو بود ز آل عبا

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
عارفى کو بود ز آل عبا
خواه گو خرقه پوش و خواه قبا
جان معنى طلب نه صورت تن
تن بى جان چه مى کند دانا
باده مى نوش و جام را مى بين
تا تن و جان تو بود زيبا
گرچه حق ظاهر است کى بيند
ديده دردمند نابينا
احمق است آنکه ما و حق گويد
مرد عاشق نگويد اين حاشا
يک وجود است و صدهزار صفت
به وجود است اين دوئى يکتا
مى وحدت ز جام کثرت نوش
نيک درياب اين سخن جانا
ما و کعبه حکايتى است غريب
رند سرمست و جنت المأوا
بر در دير تکيه گاه من است
گر مرا طالبى بيا آنجا
قطره و بحر و موج و جو آبند
هرچه خواهى بجو ولى از ما
نعمت الله را به دست آور
با خدا باش با خدا بخدا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید